- عقده گشای (رَ دَ / دِ)
عقده گشا. عقده گشاینده. گشایندۀ گره، مشکل گشا. و رجوع به عقده گشا شود:
چون دم صبح گشت عقده گشای
عود را سوخت خاک صندل سای.
نظامی.
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآئیم ز پای.
حافظ
چون دم صبح گشت عقده گشای
عود را سوخت خاک صندل سای.
نظامی.
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآئیم ز پای.
حافظ
